دوستم می گفت: وارد گرمابه شدم تا شوخ از تن دور کنم، در صحن حمام یکی گفت: دکتر! نوبت ما نرسیده است؟
خواستم بدانم دکتر کیست و منظور گوینده چیست؟ جز جوانکی و دلاکی که وی را کیسه می کشید کس ندیدم. دلاک گفت: الان خدمت شما می رسم.
چند دقیقه بعد از دلاک پرسیدم این مرد به که « دکتر » خطاب می کرد. گفت به من. گفتم مگر شما دکترید؟ گفت ما را اهل محل به شوخی دکتر صدا می کنند.
یکی از آشنایان می گفت: فلانی را می شناسی؟ گفتم: آری. گفت پایه ی تحصیلات او در حدود لیسانس است. چند روز پیش دم در وی تابلوئی دیدم، چنین نوشته بود: « آموزشگاه دکتر … » از او پرسیدم: کی درجه ی دکتری را حائز شدی؟ گفت؛ مدتی من تابلوئی ( بدون عنوان شامخ دکتری) اینجا نصب کردم کسی به سراغم نیامد دو هفته است که عنوان دکتری، به خود داده ام. این عنوان مانند افسونگری که ماران را از سوراخ بیرون کشد، از هر سو شاگردان را به سوی خود جلب کرد و در مدت یک هفته پنجاه و شش تن نام خود را ثبت کرده اند! و هذا ایضاً من برکه البرامکه.
این دو نمونه ی کوچک از موارد سوء استعمال عناوین علمی است. تقصیر از کیست؟ از من بپرسید می گویم: از وزارت فرهنگ و دانشگاه.
یک بار وزارت فرهنگ به دستور یکی از وزیران دانشمند به رفع این نقیصه اقدام کرد و درجات تحصیلی پزشکان و دامپزشکان و معلمان و غیره را مورد بررسی قرار داد ولی پس از تغییر « کابینه » این امر متروک ماند و اگر هم متروک نمی ماند مشکل تنها بدین طریق رفع نمی شد چه پایه ی کار را وزارت فرهنگ خود کج نهاد بود و ناگزیر می بایست این بنا کج ساخته شود.
در ۱۳۱۳ قانون « تأسیس دانشگاه» به تصویب مجلس رسید. طبق ماده ی دهم آن معلمین دانشگاه به طبقات سه گانه ی ذیل تقسیم می شوند:
اول و دوم – استاد و دانشیار که باید علاوه بر داشتن شرایط مقرره ( در فقرات ۱ و ۲ و ۴ ماده ی دوم قانون استخدام کشوری ) استاد کمتر از سی سال و دانشیار کمتر از بیست و پنج سال نداشته باشد و در رشته ای که تدریس می نمایند درجه ی علمی آن ها را شورای عالی دانشگاه لااقل دکتری یا معادل آن تشخیص بدهد.
سوم – دبیر باید لااقل دارای شرایط معلمین مدارس متوسطه باشد.
برای اجرای این ماده، نخست پایه ی علمی استادانی را که سال ها بود در دانشکده های آن زمان تدریس می کردند معادل دکتری تشخیص دادند و بدیهی است که در زمره ی این عده، چند تن از بزرگان علم و ادب ایران هستند که حقا درجه ی آنان بالاتر از آن است که با این موازین ناچیز سنجیده آید، اما اشتباه سهوی ( یا عمدی ) که آن گاه مرتکب شدند آن بود که چند تن از ارکان و اساطین فرهنگ ملی ما در آن زمان در تهران نبودند و چون بعد ها به تهران آمدند و به تدریس در دانشگاه مشغول شدند از هر جهت راه احراز مقام استادی برایشان مسدود بود در همان حال نیز گروه دیگر را که در تهران بودند و از هر حیث شایستگی احراز رتبه ی مزبور را داشتند به عللی نا معقول از این حق محروم کردند ولی از سوی دیگر چون دانشیار واجد شرایط به حد کفایت موجود نبود، برای جبران نقیصه دستور دادند شورای عالی فرهنگ کسانی را که در زمره ی دانشجویان اعزامی به هزینه ی دولت، سال ها در اروپا بودند و به اخذ درجه ی دکتری توفیق نیافته بودند، با نوشتن رساله ای در حدود بیست سی صفحه معادل دکتر بشناسد شورا نیز این وظیفه را به عهده ی کمسیونی ( که درجه ی تحصیلات افراد آن در حدود متوسط بود ) واگذاشت و بالنتیجه پایه ی تحصیلات این گروه در حدود « دکتری » و خود آنان همردیف دکتر شناخته شدند:
طی مکان ببین و زمان در سلوک « علم» کاین طفل یکشبه ره یکساله می رود
به استناد این رای شورا، این عده عالی ترین مقامات علمی را اشغال کردند و ذوات الکرسی شدند و از همان روز نخست صدور رای شوراش تا کنون به هیچوجه عنوان « دکتری» از شخصیت آنان جدا نشده و نخواهد شد بلکه اصرار ایشان در بکار بردن این عنوان بیش از کسانی است که حقا حائز این درجه ی شامخ می باشند.
حال تکلیف وزرات فرهنگ چیست؟ اگر بخواهد اشخاص را از سوء استفاده از عناوین علمی باز دارد، با این گروه چه کار خواهد کرد؟
چاره آن است که لایحه ای به تصویب مجلس شورای ملی برسانند مبنی بر آنکه هر کس از عناوین علمی به نحوی از انحاء سوء استفاده کند و یا عنوانی علمی را که فاقد است به خود بربندد، به پرداخت مبلغی معتنی به وجه نقد و مدتی حبس محکوم خواهد گردید.
اقدام اولیای امور به جامعه ی علمی ایران و جهان نشان خواهد داد که وزارت فرهنگ شهامت اجرای این یک عمل مفید را دارد با نه؟
من آنچه شرط بلاغست با تو می گویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
برگرفته از کتاب گزیده مقالات دکتر محمد معین
به کوشش دکتر مهدخت معین