ما کجای قصه ایم؟

قصه تمام شد …قصه؟تراژدی؟واقعه تاریخی؟چه فرقی می کند؟آنچه مهم است تفاوتش با بقیه قصه هاست که این گونه ماندگار گشته است.

صحنه های این تراژدی بسیار آشناست ، یک عده خسته از ظلم اعتراض کردند، نامه نوشتند و حسین به راه افتاد، اما…اینجای قصه به طرز اعجاب آوری متفاوت است ، همه قهرمانها خانواده و عزیزانشان را مخفی می کنند تا آسیب نبینند اما حسین هر چه داشت آورد تا بگوید آمده ام که در مقابل باطل با هر آنچه که دارم مبارزه کنم .

نکته همینجاست،تفکر لازم است باید ژرف نگریست ، او با علم به آخربازی به میدان آمدو فرزند وخانواده و دوستان را به پای حقیقت فدا کرد ، اینجاست که “مارایت الا جمیلا” ی زینب معنا می شود چرا که این همه زیبایی را تنها در پیوستن پروانه به شمع می توان دید. حسین برای نجات بشر از جهل وخرافه و ظلم خاندانش را فدا کرد ،ماچه میکنیم؟قصاب ،کفاش،فروشنده،معلم،پزشک،مهندس،شهردار، استاندارو…چه چیزرا فدا میکنیم؟باماشین دولتی ازجلوی فقرا بی اعتناعبور میکنیم با پول بیت المال نذری میدهیم ودر هیئت سینه میزنیم؟رانت و رشوه و رابطه بازی آنقدر عادی شده که روالی بدون آن متصور نیستیم. هرکدام در هر نقشی که هستیم کجامانند حسین رفتار میکنیم؟

خواندن قصه های تاریخی عالی است اما به شرط عبرت گرفتن وآگاهی!حسین در بهشت برین درجوارمحبوب به فنای فی الله رسیده کجا به سرو سینه زدن ما نیاز دارد؟مگر اینکه محرم بهانه ای باشد برای خودنمایی و ریا وچشم وهم چشمی یا شاید یک عادت دیرینه یا سرپوشی برخطاهایمان!

هرچه هست قصه به سر رسیده و شام غریبانه ی انسانیت ما را به تفکرعالمانه فرا میخواند که بدانیم “ما کجای این قصه ایستاده ایم؟”

لینک کوتاه خبر:

https://shalltook.ir/?p=3407

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

پیشنهادی: