خبر ساده و سریع تو آستانه پیچید، البته اگه کسی هم نمی گفت دود غلیظی که به آسمان می رفت در کنار آژیر آتش نشانی، خبر از یک آتش سوزی داشت.

آتشی که از سربندی یک با ب منزل مسکونی در خیابان فردوسی آغاز شد و پس از دقایقی به ۲ خانه ی مجاور سرایت کرد.

طبق معمول هر آتش سوزی تجمع مردم و حضور ماشینها و ماموران آتش نشانی در کوچه منتهی به این خانه ها دیده میشد

تلاش وافر آتش نشان ها در کنار تجهیزات فرسوده و ناکارآمد، شیلنگ هایی که از هر طرف آن آب خارج می شد، فشار آبی که به زحمت تا طبقه دوم می رسید، نبود بالابرکاملا مشهود بود

باریک بودن کوچه ها و معابری که با واسطه گری و دور زدن های قانون و با ساخت و سازهای غیراستاندارد و رابطه ای ، امکان حضور ماشین ها و نیروهای کمکی بیشتر را فراهم نمی کرد را هم باید به این مجموعه اضافه کرد

اما شاید مهم ترین نکته این حادثه نبود مدیریت واحد در میدان بود، در حالیکه آتش نشانها حضور داشتند هر کس از سویی شیلنگ ها را می کشید و هرکس جداگانه آتش نشانها را به سمتی هدایت می کرد، تعداد زیادی افراد متفرقه و تماشاگر که مخل کار آتش نشانها بودند، ۸ واحد آتش نشانی کمکی که از شهرهای کیاشهر، سیاهکل، لاهیجان، لولمان، کوچصفهان،لشت نشاء و لنگرود آمده بودند، اما بدلیل معلوم نبودن وظایف و نیازهای حادثه عملا کمک زیادی نمیکردند.

شاید مهم ترین کمکی که آتش نشانها در این حادثه داشتند جلوگیری از گسترش آتش به خانه های مجاود بود، اما با همه تلاشی که داشتند موفقیت قابل توجهی در اطفاء حریق نداشتند و آتش پس از سوزاندن هر آنچه سوختنی بود، خاموش شد.

شاید وقت آن شده که بجای بازی های رئیس و مرئوس بازی در شورا و نصب پرده های من منو قربان، کمی هم به فکر نیازهای شهرمان باشیم.

{gallery}392-news{/gallery}